در میان روزنامه های چهارشنبه؛
تابناک: کلاس ششم ابتدایی است.هنوز جمع گریز است و حاضر نیست با خانواده اش به مهمانی برود.می گویند خجالتی است ، اما مادرش گله می کند که فرزندم حتی به میهمانانمان سلام هم نمی کند و حرف های من در گوشش نمی رود و جالب است که کادر مدرسه هیچ تلاشی نمی کنند تا فرزندانمان با ارزش های اجتماعی آشنا شوند.
کد خبر: ۱۳۵۳۶۲
تاریخ انتشار: ۰۵ آذر ۱۳۹۴ - ۰۱:۴۰ 26 November 2015
به گزارش تابناک اصفهان، عصر فرا ارتباطی حاضر، فرصت خوبی برای شبکه های مجازی و تلویزیون ها و رادیو ها به عنوان رسانه های نویت ایجاد کرده است، از همین رو رسانه های سنتی مثل روزنامه و کتاب بسیاری از مخاطبین خود را از دست داده اند، البته این به معنای حذف آن ها از جامعه نیست.

به هر حال در این عصر نیز عده ای صبح به صبح از خواب که بیدار شدند، طبق عادت به دکه روزنامه فروشی می روند و روزنامه مورد علاقه خود را خریداری می کنند.در کنار آن روزنامه ها هم در راستای رسالت های خود به اطلاع رسانی و تحلیل در فضای رسانه ای موجود می پردازند.

نسل فردا نوشت:

کلاس ششم ابتدایی است.هنوز جمع گریز است و حاضر نیست با خانواده اش به مهمانی برود.می گویند خجالتی است ، اما مادرش گله می کند که فرزندم حتی به میهمانانمان سلام هم نمی کند و حرف های من در گوشش نمی رود و جالب است که کادر مدرسه هیچ تلاشی نمی کنند تا فرزندانمان با ارزش های اجتماعی آشنا شوند.بسیاری از والدین دیگر ، مشکلات اینچنینی دارند و معتقدند مدارس آن طور که باید دانش آموزان را جامعه پذیر نمی کند.
جامعه پذیری عبارت است از:همساز ی وهمنوایی فرد با ارزش ها – نگرش های گروهی و اجتماعی و هنجار ها یا کسب مهارت های لازم برای فعال بودن و موثر واقع شدن در زندگی اجتماعی و گروهی .
یکی از عمومی ترین کارکرد های آموزش و پرورش، اجتماعی کردن افراد جامعه است .هر جامعه ای صرف نظر از کوچکی یا بزرگی سادگی یا پیچیدگی، دارای نوعی آموزش و پرورش است که ساختار و محتوای آن در هر جامعه نسبت به جامعه دیگر متفاوت است .به طور مثال در جامعه ساده آموزش و پرورش از فعالیت های زندگی قابل تفکیک نیست در این جامعه کانون های آموزش پرورش عبارتند از خانواده و قبیله و گروه بندی هایی که فرد در آنها عضویت دارد .

 مدرسه به عنوان نهاد اجتماعی مستقل
مدرسه ای به عنوان یک نهاد اجتماعی مستقل پدید آمد تا کارکرد پرورش اجتماعی را به کمک خانواده انجام دهد . اگر کارکرد خانواده کمرنگ باشد آموزش و پرورش باید دو مسئولیت را( کارکرد خانواده و کار کرد خود)یک جا به دوش بکشد . البته علوم مختلف از جمله روانشناسی – زیست شناسی –انسان شناسی دیدگاه های متفاوتی در خصوص اجتماعی شدن (جامعه پذیری)دارند . محتوای فرآیند اجتماعی شدن به گوناگونی جامعه های انسانی است .هرچند جوامع متفاوتند ولی همه برای اجتماعی کردن افراد مقاصد مشترکی دارند از جمله:
1-آموزش قواعد و نظامات اساسی شامل آموزش رفتارهای روز مره تا روش های علمی.
2-ایجاد امید و آرزو در افراد، ایجادآمادگی برای بزرگ تر شدن و پیشرفت که در این بین بسیاری از امیال فردی محدود می گردد .
3-جامعه پذیری از طریق بر آوردن آرزوها، امیدها و یا ممانعت از دستیابی به آنها برای فرد هویت می‌آفریند .
4-جامعه پذیری نقش های اجتماعی و نگرش ها و انتظارات و گرایش های مر بوط به آن نقش ها را به فرد می آموزد. 
5-هدف دیگر جامعه پذیری، آموختن مهارت‌هاست. منظور این است که فقط با یادگیری و اکتساب مهارت هاست که فرد می تواند در جامعه منشا اثر واقع شود . در جوامع سنتی امور زندگی از طریق تقلید و تکرار آموخته می شد ولی در جوامع امروزی یادگیری مهارت های انتزاعی – خواندن و نوشتن و مهارت های دشوار دیگر از راه آموزش و پرورش رسمی صورت می پذیرد . 

 اهمیت اجتماعی شدن (جامعه پذیری )
اجتماعی شدن، از آن جهت دارای اهمیت است که طی آن شخصیت فردتکوین می یابد و فرهنگ جامعه با ویژگی های خاص خود بر آن موثر واقع می شود. 
افراد هر جامعه از راه یادگیری و جذب و درونی کردن نظام ارزش های جامعه، فرهنگ پذیر می شوند . فرهنگ پذیری، جریانی است که فرد را عمیقا و از جهات فراوان با فرهنگ جامعه همانند می کند. اینجاست که فرد صاحب شخصیت می‌شود و شخصیت عبارت است از مجموعه آداب -رفتارها، گرایش ها – کنش ها و واکنش ها ی یک فرد در وضعیت های متغیر محیطی.شخصیت خود به خود رشد نمی کند بلکه مستلزم کنش های متقابل – ورزیدگی در کاربرد زبان و درجاتی از تجربه های عاطفی است که این عناصر در جریان رشد جسمانی و اجتماعی متقابلا با یکدیگر ارتباط دارندودر این راستا فرد الگو های مناسب رفتاری – حقوق و وظایف و الزامات کرداری را می آموزد .

 عوامل موثر بر رشد شخصیت
1-وراثت زیستی : منظور از وراثت مواد خام شخصیت است . این مواد به صورت های مختلف شکل می گیرند برخی از همانندی های موجود در شخصیت و فرهنگ انسان ، ناشی از وراثت است .مثلا هر گروه انسانی مجموعه نیازها و قابلیت های زیستی مشترک و یکسانی به ارث می برد . مانند اکسیژن و غذا و آب و غیره پس تفاوت های فردی را می توان به وراثت نسبت داد ولی تفاوت های گروهی موجود در شخصیت را خیر . 
2- محیط طبیعی : این محیط برای رشد فرهنگ محدودیت ایجاد می کند زیرا شرایط زندگی ها متفاوت است . 
3- فرهنگ و شخصیت : که در بسیاری از جوامع دارای یک سری ویژگی های مشترک است. 
4- تجربه گروهی : به دست آوردن تجربیات در تعامل با جمع و گروه، یعنی فرد از طریق اجتماعی شدن هنجار های گروه خود را می‌آموزد تا آنجا که یک خود مشخص که اورا بی همتا می سازد پدید می آید.
6-تجربه بی همتای شخص : چرا کودکانی که در یک خانواده پرورش می یابند حتی اگر تجربه های یکسانی هم داشته باشند با یکدیگر متفاوت هستند ؟ زیرا کودکان تحت تاثیر گروه های همگن متفاوتی قرار می گیرند . تجربه هر کس بی همتاست؛ یعنی هیچکس نظیر آن تجربه را به طور کامل ندارد .در نتیجه یادگیری ها و تجربه‌های فردی روی هم انباشته نمی شوند ، بلکه به شکل منحصر به فردی ، همساز و یگانه می شوند. در ضمن معنا و اثرهر تجربه به تجربه های پیشین مرتبط با آن وابسته است پس چون هیچ دو نفری را نمی توان یافت که تجربه های یکسانی داشته باشند باید نتیجه گرفت هیچ دو نفری را نمی توان پیدا کرد که دارای شخصیت های یکسانی باشند .
منبع: تابناک
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :